دلداده
| ||
کنز الفوائد: ابو ذر رحمة اللَّه علیه گفت: سلمان و بلال را مشاهده کردم که خدمت پیامبر اکرم مىآیند. سلمان خود را بر پاهاى پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم انداخت و شروع به بوسیدن کرد. پیامبر اکرم او را از این کار منع کرد و به او فرمود: سلمان؛ نسبت به من آن کارى که ایرانیان نسبت به پادشاهان خود میکنند نکن! من بندهاى از بندگان خدایم. مانند بندگان غذا میخورم و مانند آنها مىنشینم . سلمان گفت مولاى من شما را به خدا سوگند مىدهم مرا از مقام فاطمه علیها السّلام در روز قیامت اطلاع دهید. پیامبر اکرم با چهرهاى خندان و شاد توجه نموده و فرمود: قسم بکسى که جانم در دست اوست فاطمه دخترى است که از صحراى قیامت مىگذرد؛ سوار بر شترى است که سر او از خشیت خدا و چشمانش از نور خدا است؛ آرایش آن از جلال خدا است و گردنش از بهاء اللَّه و کوهانش از رضوان اللَّه و دم او از قدس اللَّه و پاهایش از مجد خدا است؛ اگر راه رود تسبیح میکند و اگر سرعت بگیرد تقدیس میکند؛ بر روى آن هودجى از نور است که در آن هودج دخترى از نسل انسان ولى حوریهاى بس ارجمند است که آفرینش او از سه چیز جمع و ساخته شده است. اول آن، مشک ناب وسطش عنبر الشهب و آخر آن زعفران قرمز است که با آب حیات آمیخته شده است. اگر آب دهان در هفت دریاى شور بیاندازد، شیرین مىشود و اگر ناخن انگشت کوچک خود را بطرف دنیا خارج کند، خورشید و ماه را میپوشاند. جبرئیل طرف راست و میکائیل طرف چپ و على علیه السّلام جلو و حسن و حسین پشت سرش هستند. خداوند او را نگه میدارد و حفظ میکند. از صحراى قیامت رد مىشود. در این موقع ندائى از جانب خدا بلند مىشود؛ مردم! چشم بپوشید و سر به زیر اندازید؛ این دختر پیغمبر شما است و همسر على امامتان، مادر حسن و حسین از صراط رد مىشود. چادرى سفید دارد. وقتى وارد بهشت می شود و نگاه میکند به آنچه خداوند برایش از جاه و جلال آماده کرده است، این آیه را میخواند: «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ.* الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی أَذْهَبَ عَنَّا الْحَزَنَ إِنَّ رَبَّنا لَغَفُورٌ شَکُورٌ. الَّذِی أَحَلَّنا دارَ الْمُقامَةِ مِنْ فَضْلِهِ لا یَمَسُّنا فِیها نَصَبٌ وَ لا یَمَسُّنا فِیها لُغُوبٌ» خداوند به او وحى میکند: اى فاطمه؛ از من بخواه تا به تو عطا کنم و از من درخواست کن تا خشنودت کنم. او میگوید الهى تو آرزوى من و بالاتر از آرزوى منى. از تو درخواست میکنم که دوست من و دوست عترتم را عذاب نکنى. خداوند به او وحى میکند: اى فاطمه بعزت و جلال و مقام ارجمندم سوگند به ذات خود خوردهام دو هزار سال قبل از آفرینش آسمانها و زمین که عذاب نکنم دوستان تو را و دوستان عترت تو را با آتش. بخش امامت-ترجمه جلد هفتم بحار الانوار، ج5، ص: 118 [ پنج شنبه 90/10/15 ] [ 1:0 صبح ] [ محمد ]
در کتابهاى بسیارى در تفسیر آیه: اهل بهشت آفتاب و سرمایى نمىبینند، از ابن عبّاس نقل کردهاند : پس از آنکه اهل بهشت در آن ساکن مىشوند نورى را مشاهده مىکنند که بهشت را نورانى کرده است لذا سؤال مىکنند: پروردگارا! تو در قرآنى که بر پیامبر خود نازل کردى، فرمودهاى که در بهشت آفتاب را نمىبینند؟ در این حال منادى ندا مىدهد: این نور خورشید و ماه نیست، بلکه على و فاطمه علیهما السّلام از موضوعى تعجّب کرده و خندیدند، پس این نور از ایشان ساطع گردید و بهشت را روشن نمود. [ سه شنبه 90/10/13 ] [ 11:28 عصر ] [ محمد ]
ابن خالویه در کتاب آل، از حضرت امام حسن عسکرى علیه السّلام و ایشان از اکابر گرام خود از پیامبر اکرم نقل میکند که فرمود: وقتى خداوند، آدم و حوا را آفرید، در بهشت از روى تبختر و ناز راه رفتند. آدم به حوا گفت خداوند موجودى از ما نیکوتر نیافرید. خداوند به جبرئیل دستور داد که آدم را به فردوس اعلى ببرد؛ همین که وارد فردوس اعلى شدند، چشم آنها به دخترى افتاد که بر فرشى مرصع از فرشهاى بهشت نشسته است و بر سر تاجى از نور و بر گوشش دو گوشواره از نور دارد که از زیبائى او بهشت درخشان شده : آدم به جبرئیل گفت این دخترک کیست که از نور جمالش بهشت درخشان شده؟ گفت: این فاطمه، دختر محمّد، یکى از فرزندان تو است که پیامبر آخر الزمان است. گفت: این تاج چیست که بر سر دارد؟ گفت: شوهرش علی بن ابى طالب است. پرسید: این دو گوشواره چیست؟ گفت: دو فرزندش حسن و حسین هستند . گفت: آیا قبل از من آفریده شدهاند؟ جبرئیل پاسخ داد که آنها در علم غامض خدا، چهار هزار سال پیش از خلقت تو وجود داشتند. بخش امامت-ترجمه جلد هفتم بحار الانوار، ج3، ص: 7 [ یکشنبه 90/10/11 ] [ 2:36 عصر ] [ محمد ]
........
|
بازدید امروز: 9 بازدید دیروز: 9 کل بازدیدها: 124449 |
|
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |