سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دلداده
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

دام ابلیس
یکی از شاگردان شیخ انصاری(ره) می‌گوید:
زمانی که در «نجف اشرف» و نزد شیخ انصاری به تحصیل مشغول بودم، شبی شیطان را در خواب دیدم که طناب‌های متعدّدی در دست داشت. پرسیدم: این بندها برای چیست؟ پاسخ داد:
اینها را به گردن مردم می‌اندازم و آنها را به سمت خویش می‌کشم و به دام می‌اندازم، روز گذشته، یکی از طناب‌های محکم را به گردن شیخ مرتضی انصاری انداختم و او را از اتاقش تا وسط کوچه کشیدم؛ ولی افسوس که به‌رغم زحمات زیادم، شیخ از قید رها شد و برگشت.
از خواب بیدار شدم و نزد شیخ رفتم و از او راجع به خواب پرسیدم.
شیخ فرمود:
شیطان راست گفته است؛ زیرا آن ملعون می‌خواست مرا فریب دهد که به لطف خدا، از دامش گریختم.
دیروز، من پول نداشتم، اتّفاقاً چیزی در منزل لازم داشتیم، با خود گفتم: یک ریال از مال امام زمان(عج) نزدم موجود است و هنوز وقت مصرفش نرسیده است، به عنوان قرض برمی‌دارم و روزهای بعد ادا خواهم کرد.
یک ریال برداشته از منزل خارج شدم، همین که خواستم پول را خرج کنم، با خود گفتم: از کجا که من بتوانم این قرض را ادا کنم؟ و در همین اندیشه و تردید بودم که تصمیم خود را گرفتم، چیزی نخریدم و به خانه برگشتم و پول را سر جای خود گذاشتم.
«قَالَ أَرَأَیْتَکَ هَـ?ذَا الَّذِی کَرَّمْتَ عَلَیَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلَی? یَوْمِ الْقِیَامَهِ لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إِلَّا قَلِیلًا؛1
گفت: به من بگو، آیا این همان است که بر من برتری دادی؟ اگر تا روز قیامت مهلتم دهی، قطعاً نسل او را افسار می‌زنم، جز اندکی را.»

پی‌نوشت‌ها:
1? سوره اسراء، آیه 62?


[ شنبه 94/9/14 ] [ 10:48 عصر ] [ محمد ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
RSS Feed



بازدید امروز: 40
بازدید دیروز: 6
کل بازدیدها: 124661