سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دلداده
 
قالب وبلاگ
لینک دوستان

1- متن طبیعت و سرشت و تار و پود آن در تبدیل و جنبش و دگرگونى است که یک آن آرام ندارد، و در عین حرکت طبیعت وحدت و ثبات صورت و جمال و زیبایى هر موجود طبیعى از آغاز تا انجام در تحت تدبیر متفرد به تجدد امثال محفوظ است .
2- حرکت حبى و تجدد امثال در مطلق ما سوى الله اعم از مفارق و مقارن چه در قوس نزول و چه در قوس صعود جارى است ، بخلاف حرکت جوهرى که اختصاص به عالم طبیعت دارد.
3- حرکت جوهرى ، استکمالى است که لبس فوق لبس و اءیس بعد اءیس است که سرتاسر هویت وجودى عالم طبیعت با حفظ وحدت اتصالى در حرکت و تغییر طولى استکمالى است .
4- نفوس انسانى را بعد از انقطاع از این نشاءه تکامل برزخى است .
5- از حرکت حبى و تجدد امثال و حرکت جوهرى دانسته مى شود که حرکت حیات و وجود است و ما با حرکت و در حرکت و در نظام حرکتیم .
6- اسناد حرکت به واجب تعالى عبارت از فاعلیت به معنى ایجاد تدریجى و اظهار کمال است .
7- متکلم گوید: ((العرض لا یبقى زمانین )) یعنى عرض عالم طبیعت که جسم طبیعى موضوع آنست ؛ و عرفان و حکمت متعالیه و فلسفه نیز با او موافق است ؛ ولکن متکلم عرض را شرط بقاء جوهر مى داند و عارف و حکیم گویند علت محدثه موجودات علت مبقیه آنها نیز هست .
8- حکمت متعالیه گوید: الموجود الطبیعى لا یبقى زمانین ، موجود طبیعى مادى خواه جوهر باشد و خواه عرض ، عارف و نظام بصرى با او موافق اند، و متکلم اشعرى و برخى از معتزله با او فقط در عرض طبیعى موافق اند، ولکن حرکت جوهرى اختصاص به جوهر طبیعى مادى دارد.
9- عارف گوید: ((العرض لا یبقى زمانین ))، و مرادش از این عرض ، صور کلمات وجودیه از عقل اول تا هیولاى نخستین است ، و موضوع این اعراض جوهر معقول به نام صادر اول و نفس رحمانى و رق منشور است ، و این موضوع را بیش از هشتاد اسم است ... متکلم اشعرى و برخى از معتزلى با او در اعراض طبیعى موافق اند، و نظام بصرى در مطلق جواهر و اعراض طبیعى ، و حکمت متعالیه نیز در مطلق جواهر و اعراض طبیعى با عارف موافق است ولکن در جوهرى طبیعى بالاصالة و در عرض بالتبع .
10- تبدل و تجدد در وجود واجب تعالى راه ندارد، تجدد امثال و حرکت در عالم صادق است .
11- اسناد حرکت و تبدل به مافوق طبیعت به لحاظ و نسبت عالم خلق صادر از آنها است که علت با معلولش معیت وجودى دارد.
12- حرکت در جوهر از تجدد امثال نشاءت گرفته است .
13- فصل حقیقى هر موجود وجود است .
حال که فصل حقیقى هر موجود وجود شد و این وجود هم در حرکت و تجدد امثال است پس به بیت بعدى مراجعه بنما و بنگر که حال حضرت مولى در تجلى حرکت جوهرى و تجدد مثال چگونه است . زیرا حرکت یکپارچه حیات و وجود و وحدت و جمال و زیبایى محض است لذا در الهى نامه آن را ((عشق آباد)) نامیده است که نه عاشق را قرار است و نه معشوق را، زیرا هم معشوق ((فاءحببت ان اعرف )) را پیشه خود نموده است و هم عالَمش را تجلى گاه ((کل یوم هو فى شاءن )) قرار داد و هم آدم را بى قرار آفرید

منبع:جلد دوم شرح دفتر دل


[ سه شنبه 94/4/30 ] [ 10:0 صبح ] [ محمد ]
.: Weblog Themes By Iran Skin :.

درباره وبلاگ

آرشیو مطالب
RSS Feed



بازدید امروز: 25
بازدید دیروز: 6
کل بازدیدها: 124646