دلداده
| ||
یکی از دوستان گفتند آن قدر راه رفتن و سلوک سخت است که آدم بعضی وقتها با در جازدن بیشتر احساس امنیت می کند. راست می گفت شاید چون این آدم فکر میکند اینطوری بیرون از میدان نبرد است. اگر چه به مجرد قصد و تصمیم، نگاه شیاطین درونی و بیرونی بیشتر متوجه او میشود اما اینکه تصور کنیم از میدان بیرون رفته ایم خطرش بیشتر است. در این موقعیت ها باید به خدا پناه برد و از او یاری جست... انسان هرگز نمی تواند بایستد چراکه زمان نمی ایستد... من میدانم احساس امنیت چیست و منظور از فرمایش دوستمان را درک میکنم اما خوب میدانم که این احساس وقتی بدست می آید که تسلیم شده ایم. کم آورده ایم... کاملا تسلیم؟ نه... بلکه فقط از حقی بزرگ و مسلم گذشت کرده ایم... گویا پذیرفته ایم که حق حرکت نداریم. برادر عزیزم خواهر گرامی... اگر فکر میکنید که امروز بی سروصدا مشغول زندگی به ظاهر امن و گرم خود هستید درحالیکه توجهی به راه نرفته و مقصد فراموش شده تان ندارید شک نکنید که سخت در خسرانی بزرگ و به شدت در معرض خطری هلاک کننده هستید. خطر نابودی انسانیتتان... خطر ضایع شدن فلسفه خلقتتان... هرزمان که این بیداری حاصل شد و ضرورت حرکت و این نیاز فطری احساس شد، وقت شناخت راه است... راهی که امروز نسخه های بدلی و بی ارزش متعددی پیدا کرده است... [ شنبه 90/12/13 ] [ 1:23 عصر ] [ محمد ]
|
بازدید امروز: 72 بازدید دیروز: 6 کل بازدیدها: 124693 |
|
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |